تالشان <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>> را دریابید!
تالش با توجه به قدمت اش می تواند حایز اهمیت باشد.خصوصن این که اگر با پیشنه ی تاریخی ، فرهنگی ، ادبی و. همگام و هم شأن شود ، خواه ناخواه جهانشمولی را برای مان به ارمغان می آورد. اما گاهی اوقات دیده می شود که از حد معمول می گذرد و خود را به نوعی دیگر جلوه گر می سازد .کما این که در طول این دودهه اینگونه بوده است.چون کنشگرانی را که به جنبه های گوناگون قوم اشراف داشته باشند ، نداشته و نداریم . باید اذعان کرد که امروز پلتفرم <<تالش شناسی>> کج دار و مریز است. می بایست آن را ارتقاء دهیم و از تمام پتانسیلی که دربدنه ی آن وجود دارد ، بتوانیم به نحو درستی استفاده نماییم . برای بازتاب اش نقدها بنویسیم ، مشاوره بدهیم و از دیگر اقوام بهره بگیریم و در ورود به ت تاریخ مصرف دار بپرهیزیم .از نخبگان و پیشکسوتانی که در گوشه ی عزلت نشسته اند، بهره ی بهینه برده شود.اگر چه پدیده هایی در این بین ظهور نموده که همچون اخگری می جهند و به خاموشی می گرایند!!که <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>> یک نمونه از آن عزلت نشسته هاست. عزیزان این یک طنز نیست .شاید فراتر از این ها ، یک آوار باشد و یا مصیبت است ، سرشکستگی است وباید آن را با شیوه ی طنز تا حدودی حل نمود . که امید است مثمر ثمر باشد و از نام <<دکتر رمضانی>> ها در جهت آسیب شناسی از نخبه ای که در هاله ای از ابهام است بهره ها بُرد.
هرچند بیشتر به اسطوره شباهت دارد و چندان هم دلچسب نباشد.همانگونه که در بالا اشاره شد، شاید با این شیوه بتوان بخشی از معضلات تالش را مرتفع نمود.قومی که نشریه ی تخصصی ندارد ، NGOندارد ، محفلی نیست که بتوان در آن به جوانان آموزش نقد نویسی آموخت ، شیوه ی نگاه کردن به آرشیو را یادشان داد. حرمت قدم زدن به دل تاریخ و گذشتگان را به آن ها آموخت تا پله پله از این وادی پر پیچ و خم بگذرند وبه اصل آرشیوی که همان تاریخ باشد دسترسی داشته باشند .وقتی واژه ی آرشیو در تالش گم می شود چه باید گفت؟ که سند است واین پدیده در دل تاریخ نشسته است .محال است نسل امروزی به پژوهش بپردازد ولی از کنار آن نگذرد. با این که تالش سرشار از استعداد است . از شعر گرفته تا موسیقی ، تاریخ وپژوهش و. که متأسفانه در پستوی فراموشی قرار گرفته اند و شاعر آن نمی تواند صف اول رونمایی کتاب را پر کند ! و اینجاست که حرمت شعر اینگونه می شکند!؟
تالشان <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>> را دریابید!
تالش با توجه به قدمت اش می تواند حایز اهمیت باشد.خصوصن این که اگر با پیشنه ی تاریخی ، فرهنگی ، ادبی و. همگام و هم شأن شود ، خواه ناخواه جهانشمولی را برای مان به ارمغان می آورد. اما گاهی اوقات دیده می شود که از حد معمول می گذرد و خود را به نوعی دیگر جلوه گر می سازد .کما این که در طول این دودهه اینگونه بوده است.چون کنشگرانی را که به جنبه های گوناگون قوم اشراف داشته باشند ، نداشته و نداریم . باید اذعان کرد که امروز پلتفرم <<تالش شناسی>> کج دار و مریز است. می بایست آن را ارتقاء دهیم و از تمام پتانسیلی که دربدنه ی آن وجود دارد ، بتوانیم به نحو درستی استفاده نماییم . برای بازتاب اش نقدها بنویسیم ، مشاوره بدهیم و از دیگر اقوام بهره بگیریم و در ورود به ت تاریخ مصرف دار بپرهیزیم .از نخبگان و پیشکسوتانی که در گوشه ی عزلت نشسته اند، بهره ی بهینه برده شود.اگر چه پدیده هایی در این بین ظهور نموده که همچون اخگری می جهند و به خاموشی می گرایند!!که <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>> یک نمونه از آن عزلت نشسته هاست. عزیزان این یک طنز نیست .شاید فراتر از این ها ، یک آوار باشد و یا مصیبت است ، سرشکستگی است وباید آن را با شیوه ی طنز تا حدودی حل نمود . که امید است مثمر ثمر باشد و از نام <<دکتر رمضانی>> ها در جهت آسیب شناسی از نخبه ای که در هاله ای از ابهام است بهره ها بُرد.
هرچند بیشتر به اسطوره شباهت دارد و چندان هم دلچسب نباشد.همانگونه که در بالا اشاره شد، شاید با این شیوه بتوان بخشی از معضلات تالش را مرتفع نمود.قومی که نشریه ی تخصصی ندارد ، NGOندارد ، محفلی نیست که بتوان در آن به جوانان آموزش نقد نویسی آموخت ، شیوه ی نگاه کردن به آرشیو را یادشان داد. حرمت قدم زدن به دل تاریخ و گذشتگان را به آن ها آموخت تا پله پله از این وادی پر پیچ و خم بگذرند وبه اصل آرشیوی که همان تاریخ باشد دسترسی داشته باشند .وقتی واژه ی آرشیو در تالش گم می شود چه باید گفت؟ که سند است واین پدیده در دل تاریخ نشسته است .محال است نسل امروزی به پژوهش بپردازد ولی از کنار آن نگذرد. با این که تالش سرشار از استعداد است . از شعر گرفته تا موسیقی ، تاریخ وپژوهش و. که متأسفانه در پستوی فراموشی قرار گرفته اند و شاعر آن نمی تواند صف اول رونمایی کتاب را پر کند ! و اینجاست که حرمت شعر اینگونه می شکند!؟
تا این جای کار را داشته باشید.که باز گناه از جوان و یا جوانان تالش نیست .چرا که آن ها سری پرشور داشته و نیاز به مشاوره دارند.وقتی که اساتید مان همکارشان را نمی شناسند و نمی دانند که <<دکتر رمضاین از دانشگاه تهران >> کیست؟ <<به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را؟>>بعد چنین اساتیدی اگر بخواهند قوم خود را در محک نقد قرار دهند ، یا داشته های آرشیو را ملاحظه نماید دو فردای دیگرآیا همان جوانی که به آرشیو بی محلی کرده به همین اساتید بی محلی نخواهند کرد؟اساتیدی که <<دکتر رمضانی >> را پشت کرده اند و نام اش را به فراموشی سپرده اند!نتیجه اش می شود صفحه شعری که به تازه گی در دسترس جامعه تالش قرار گرفته است .ایکاش <<دکتر رمضانی>> بود و ما آن صفحه را در اختیار وی قرار می دادیم و می گفتیم ایکاش شما بودی و با آن تجربه و دانشی که داری آن را برای مان دکلمه می نمودی.اصلن شعر هست یا نیست؟یعنی در تالش شاعری نیست که این را دیده باشد؟
وقتی که صفحه ی شعر ما این است ، آن شاعری که الفبای شعر را نمی داند و باچشم خود می بیند که <<تالش>> دارد به شعر تالشی بی حُرمتی می کندو آن اساتیدمان راه خانه <<دکتر رمضانی>> را نمی دانند تا نسخه ای از آن را به دست وی برسانند و یا آن ناشری که می خواهد شعر تالش را چاپ و منتشر نماید آیا نسخه ای از آن را دیده است؟ یعنی قومی با این قدمت اینگونه به نمایش گذاشته شده است! به راستی اساتیدمان در تالش حضور دارند؟ اتاقی را می توانند پیدا نمایند تا به صورت کارگاهی چنین شیوه هایی را به بوته ی نقد ببرند؟ یا از همه بهتر جوانان با <<دکتر رمضانی<< بیشتر آشنا شوند!
برگردیم به همان <<دکتر رمضانی>> تا آن را پیدا نماییم .شاید مشکل مان را حل نمود! دانشگاه های گیلان اتاق های بیشماری دارند و اگر ساعتی را برای این کار اختصاص دهند جای دوری نمی رود.که امروز یکی از معضل های قوم تالش نیز همین است .جوانی که جعل سند ادبی می کند .بی آنکه به آرشیو رجوع نماید تا دریابد که قبل از وی چه کسانی برای تالش مطلب نوشته اند؟باز آن جوان یا جوانان دیگر گناهی ندارند .چرا که می بینند حُرمت اساتید و واژه ی دانشگاه با نام <<دکتر رمضانی>> این گونه برای شان رونمایی شده است ! اگردر دید رس اساتید بودند یقینن به آرشیو حرمت می گذاشتند وحتمن از خود می پرسیدند: مگر می شود بدون آرشیو منتقد بود؟تالش شناس بود؟شاعر بود؟پژوهشگر بود؟ و. و با اعضای یک خانواده ، بخصوص اعضای اصلی آن به تعریف و تمجید از وی در جراید پرداخت که خود آن جراید هنوز حاضر نشدند در محفلی حضور یابند تا نشریات شان را در بوته نقد بگذارند.هنوز کارگاهی نیست که چنین جرایدی را آسیب شناسی نمایند .منجمله ی آن همین طنزی که امروز در دل تاریخ نهفته شده و منتقدی نیست تا آن را به صورت یک مقاله ی جامع و کامل در آورده تا افکار عمومی بدانند که با واژه <<تالش>> در طول تاریخ چه کرده اند؟
از طرفی بزرگان هم که نمی توانند رودروری فرزندان خودقرار گیرند .مگر می شود پیشکسوتی در برابر دختر و یا پسر خویش بایستد و بگوید که فلان شماره ، فلان تاریخِ نشریه را دیده اید؟وقتی که خود صاحب نشریه خیلی از واقعیت ها را وارونه ارایه می دهد، نتیجه اش می شود آنچه که باید اساتید دانشگاه گیلان به قضاوت اش بنشینند.آیا می نشینند؟اصلن اساتید مان تعهدی نسبت به قوم شان دارند؟اگر داشتند که <<دکتر رمضانی>> را به جوانان معرفی می کردند.اگر امروز جوانی از همان اساتید بپرسند ، این فردوس سلیمانی وزمه تر <<دکتر رمضانی>> را برجسته نموده کیست؟ آنها چه پاسخی دارند؟
باز اینجا پرسشی ایجاد می شود ، آن جوانی که به آرشیو اهمیت نمی دهد در آن لحظه ای که شاید درنیافته که با خود چه کرده است ، اما متولیانی که در بالا به هدایت آن برخاسته اند، آیا بر این امر واقف اند؟که دو فردای دیگر اعضای درجه ی یک آن عزیز به آرشیو رجوع نموده و اسناد را مشاهده و بعد به خود وی مشاوره دهند که با هماهنگی هم اسنادی را وارونه در اختیار افکار عمومی قرار گرفته واکنش شان چه خواهد بود؟نظیر همین سندی که امروز بر روی آن زوم نموده ایم که غیر ممکن است .یعنی چه بخواهیم ، چه نخواهیم <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>> یک پدیده است که در جامعه تالش رسوب کرده ـ وبدعتی که امروز اساتید محترم دانشگاه گیلان در قبال اش مسئول اند .خصوصن آن هایی که همان جراید را برجسته سازی می کنند و در زیر چتر همان تریبون ها ، خود واژه ی دانشگاه ناخواسته در گیر آن می شود.در شگفتیم چرا تاکنون پژوهشکده گیلان شناسی یک نکو داشتی برای این فرهیخته مان(<<دکتر رمضانی>>) برگزار نکرده است!؟
ما در قالب فرهنگ و هنر ادبیات تالش اساتید سرآمدی داریم و در اغلب دانشگاه های معتبر کشور اسم و رسمی برای خود دست و پا نموده اند . که می توانستند چنین اسنادی را برای جامعه تالش واکاوی نموده که متأسفانه تاکنون صورت نگرفته است!اصلن بگذارید این بحث را به نوعی دیگر باز نماییم و از اساتید محترم دانشگاه گیلان کمک بگیریم و طرح پرسش نماییم مبنی بر اینکه چرا در قبال این پدیده، جناب <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>>که در اسفندماه 1382 خود را به جامعه ادبی تالش معرفی نموده کم لطفی شده است؟اندیشمندی که تنها دو بار در جراید محلی ظهور نمود و دیگر شاهد آثاری از وی نبوده و نیستیم ! علت اینکه این نازنین مرد با آن قلم سحر آمیزش چرا نمی خواهد در بین تالشان و نشر نماید که باید اساتید محترم تالش و محققین جوان تالش ، تالش شناسان امروزی پاسخ دهند!
چرا که می بایست به یاری اش شتافت .صد در صد این بزرگوار اگر در قید حیات است وظیفه داریم به پیشوازش رفته و با عزت و احترام جشن نکو داشتی در شأن وی گرفته شود و حداقل سردیسی نیز به وی اهداء گردد .تا جوانان جویای نام تالش با وی آشنا شوند و از تجربه و دانش وی بهره مند گردند .باید به خود بقبولانیم ادبیات تالش مرهون چنین عزیزانی هست که می توانند چراغ راه جوانان تالش باشند و این که چرا جناب <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران>> شکسته نفسی را پیشه ی خود ساخته و نمی خواهد در بین اساتید تالش که در همایش ها حضور یافته تا کمک حال فرهنگ و هنر تالش باشد ، تا حدودی نگران کننده است .
شاید یکی از دلایلش این باشد که جناب <<دکتر رمضانی >> نمی خواهد مجددن دست آویز نشریات شود و یا در محفل هایی که بنام <<همایش>> از وجود این و آن استفاده می شود ، بلافاصله جوانان آنرا کلیپ درست کرده و در شبکه های اجتماعی دست بچرخد که اساتیدی دارند برای جریده ای کف می زنند که همان جریده قبلن به شعر بی حُرمتی کرده است و حُرمت تاریخ را بجا نیاورده است و.
از کجا معلوم این <<دکتر>> نازنین کلیپ های جوانان تالش را ندیده باشد! یا کلیپ ها رو می بیند ، ولی دل زده شده است!به همین خاطر نمی خواهد از خلوت خویش بیرون بیاید.شاید هم در انتظار اساتید دانشگاه هاست تا دعوت اش نمایند . لابد چند تا از این قبیل ویدئوها را دیده و کف هایی هم که آن اساتید زده اند و بالعکس به این فکر که فردا این چالش ها گریبانگیر خود وی نیز خواهد شد.به همین لحاظ عطایش را به لقایش می بخشد و همچنان در عُزلت می ماند. اینجا باز قوم تالش است که وظیفه دارد حرمت وی را بجای آورده و آن را متقاعد نمایند تا بگویند برایش کلیپی تولید نخواهد شد و اگر هم درست شد با اصول و قواعد خواهد بود.آیا این حق وی نبود که در همان پژوهشکده ی دانشگاه گیلان به مدت پنج دقیقه برای مدعوین سخنرانی می کرد وجوانان از آن کلیپی تهیه نموده و در اختیار افکار عمومی قرار دهند تا جامعه تالش وی را بیشتر بشناسند؟
وقتی که ما در کلیپ سازی شهره خاص و عام هستیم و دست دیگر اقوام را از پشت بسته ایم و در خلق <<همایش>> آنچنان به تجربه رسیده ایم که در عرض دو سه روز می توانیم همایشی را برگزار نماییم. اما چگونه نمی توانیم آدرس چنین دکتری را در اختیار دیگران قرار دهیم ؟ با توجه به اینکه امروز جهان دهکده ای شده است وبا رسانه های ارتباط جمعی و ماهواره ای می توان خیابان و حتا کوچه ی محل ست وی را پیدا نمود.وانگهی اساتیدی که در دانشگاه تدریس می کنند خواه ناخواه درآن دارای پرونده می باشند.آیا جناب <<دکتر رمضانی از دانشگاه تهران >>بازنشسته شده اند ؟یا نه به خارج از کشور مهاجرت کرده اند؟! یا اصلن شاید در گیلان باشد .چرا باید مشاهیر خودمان را به راحتی فراموش کنیم؟اصلن خود اساتید دانشگاه کشور که به نوعی با قوم تالش در ارتباط اند و زبان شیرین تالشی را تا حدودی می شناسند ، تاکنون از خود پرسیده اند شخصی که بیست سال قبل آنگونه تالش را نگریسته و از داده های واژه گانش پیداست که تالش است! چرا باید به بوته ی فراموشی سپرده شود؟ آیا این جفا به قوم تالش نیست؟
با توجه به قلم بجا مانده ی وی که هیجده سال پیش ثبت شده هنوز ترو تازه و از نقدهای پایه ای!!تالش محسوب می شود و نشان از ذکاوت و تیزهوشی وی دارد.این استاد نخبه اگر امروز در بین ما نباشد ضایعه ای بس دردناک برای تالش خواهد بود.بخصوص تجربه ای که در شیوه ی نقد نویسی دارد و امروز جوانان تالش می بایست از کارگاه نقدنویسی وی آموزش می دیدند و عزلت نشینی وی می توانند ضربه ای جبران ناپذیری به فرهنگ و هنر و ادبیات تالش بزند.ما معتقدیم وی باید در کنار جوانان تالش باشد خصوصن جوانانی که عشق به چاپ آثار دارند و در نشست های شان ضروری ست که <<دکتر رمضانی>> حضور داشته باشند.همان گونه که اشاره شد ، امروز با فشردن هر کلیک می توان واژه گان بیست سال قبل را واکاوی نمود و به آسیب شناسی از تالش برخاست و چرا چنین آموزش هایی به جوانان داده نمی شود تا واکاوی نمایند که خود ، تصویر خود را قبلن در جراید حک نموده اند و باید گفت <<خود شکن و آینه شکستن خطاست>>!