مبلغین<<دانشنامه فرهنگ وتمدن گیلان >> بی<<قراقوش>> چه می کنند ؟!
جمشید شمسی پور <<خشتاونی>>
<<گیله وا منعکس کننده ی نظرات مختلف ، تأییدات و انتقادات
جامعۀ فرهنگی گیلان است و باید بی هیچ گونه حُب و بغضی
آنها را انعکاس دهد تا در معرض قضاوت عمومی قرار گیرد.>>
(محمدتقی پوراحمد ـ سال اول شماره سوم و چهارم،شهریور و مهرماه71)
مدیرمحترم گیله وا ، جناب آقای جکتاجی ؛ با جمله ای از نوشتار سال اول مجله تان این سطور را می نگارم تا هم فلاش بگی به دیدگاه گذشته تان زده باشم و هم آن را تطبیق دهم به اندیشه ی حال حاضری که تا حدودی گذشته را به چالش کشیده و می کشد. منِ تالش نیز در این سه دهه مخاطب نشریه تان بوده و هستم .گیلک نیستم ، ولی تعلق خاطری به زبان گیلکی دارم و اگر چراغی در وادی هنر و ادبیات گیلکی گیرانده ام ، آتش زنه اش را از گیلکان عاریه گرفته ام و برای بنده هم گیلان سر است و گیل و تالش دوچشم آن .
به همین لحاظ در شماره ی159گیله وا ، <<مصاحبه>>ای با سه تن از اعضای<<شورای پژوهشی>> موسوم به <<دانشنامه ی فرهنگ و تمدن گیلان>> چاپ نموده اید تحت عنوان : <<تلاشی بزرگ و اثری سترگ .>> ، گذشته از برجسته سازی و ارزش گذاریِ در صرف وقت و مایه آمدن به واژه ها ، <<مدخلی>> هم در ورودیه اش به قلم جنابعالی نقش بسته ، که ارزش و اعتبار ( آن تولیدات را که هیچ یک از این مجموعه ها متأسفانه آسیب شناسی نشده و حتا قبل از چاپ ، کارشناسی در حد <<دانشنامه>> بر روی آن ها صورت نگرفته است) را دو چندان می نمود و خواننده را هدایت می کرد به داخل صفحاتی که دوستان نقطه نظرات و <<تلاش>> چندین ساله ی خود را رسانه ای کرده بودند . حق طبیعی آنها و هر کس دیگر است که از تولیدات فرهنگی خود دفاع نموده و به تبلیغ آن بر آیند و هیچ ارتباطی هم به من و ما ندارد تا برای دیگران تعیین و تکلیف کنیم.